عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
هو الله لا اله الا هو هو النور
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



وصيت نامه فاطمه زهرا
نویسنده : حسين
تاریخ : پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391

نمايش تصوير در وضيعت عادي

 بسم الله الرحمن الرحيم

 چرا فاطمه زهرا وصيت كردكه اورا شبانه دفن كنند؟

تامردم سوال كنند چه اتفاقي افتاد كه دختر پيامبراين چنين وصيت نمود؟براي ايننكه ظلم ظالمان بر ان حضرت اشكارشود وستمگران رسواشوندوهمين سند حقانيت شيعه باشد.كه دخترپيامبر ازدست خلفا ناراضي بود.ودوست نداشت كه درتشييع جنازه اش شركت كنند.

 در نقلي هم آمده که فاطمه (ع) وصاياي خود را در رقعه اي نوشته و زير سرش نهاده بود و چون از دنيا رفت، علي (ع) آن رقعه را بيرون آورد و جملات زير را در آن مشاهده کرد:«بسم الله الرحمن الرحيم، هذا ما اوصت به فاطمة بنت رسول الله، اوصت و هي تشهد ان لا اله الا الله، و ان محمدا عبده و رسوله، و ان الجنة حق و النار حق، و ان الساعة آتية لا ريب فيها، و ان الله يبعث من في القبور.  «يا علي انا فاطمة بنت محمد زوجني الله منک لاکون لک في الدنيا و الآخرة، انت اولي بي من غيري، حنطني و غسلني و کفني بالليل، و صل علي و ادفني بالليل و لا تعلم احدا، و استودعک الله و اقرء علي ولدي السلام الي يوم القيامة » (13).                                                                      

[به نام خداي بخشاينده و مهربان، اين است آنچه دختر رسول خدا بدان وصيت مي کند، و اين وصيت را در حالي مي کند که گواهي مي دهد معبودي جز خداي يکتا نيست، و گواهي مي دهد محمد بنده و رسول اوست، و گواهي مي دهد که بهشت حق است، و جهنم حق است، و قيامت خواهد آمد و هيچ گونه شکي در آن نيست، و گواهي مي دهد که خداي تعالي هر کس را که در گورهاست مبعوث و زنده خواهد کرد.اي علي منم فاطمه دختر محمد که خداي تعالي مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنيا و آخرت از آن تو باشم، و تو در انجام کارهاي من سزاوارتر از ديگران هستي!کار حنوط و غسل و کفن مرا در شب انجام ده، و بر من نماز بخوان و شبانه مرا دفن کن، و کسي را خبر نکن، تو را به خدا مي سپارم، و بر فرزندان خود تا روز قيامت سلام مي رسانم (14)! ] در نقلي که از مجالس مفيد و امالي شيخ رحمة الله عليهما آمده در حديثي از امام حسين روايت شده چنين است که چون فاطمه دختر رسول خدا (ص) بيمار شد به علي وصيت کرد که وضع حال او را پنهان دارد، و حتي از بيماري او کسي را با خبر نکند، و علي (ع) نيز اين کار را کرد، و خودش شخصا پرستاري فاطمه (ع) را به عهده گرفت، و احيانا اسماء بنت عميس نيز او را کمک مي داد، آن هم به طور پنهاني، و چون هنگام وفات و رحلت او شد به علي (ع) وصيت کرد کارهاي پس از مرگ او را خود انجام دهد، و شبانه او را دفن کند و جاي قبر او را نيز پنهان و مخفي کند که اثري از قبر او معلوم نباشد (15).و از جمله عرض کرد: وصيت ديگر من آن است که احدي از اين مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند در تشييع جنازه من و ديگر مراسم آن حاضر نشوند زيرا اينان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، و مبادا بگذاري يکي از آنها و يا پيروان آنها بر جنازه ام نماز بگذارند...                                                

مرا شب هنگام در آن وقتي که ديده ها همگي خواب رفته اند دفن کن (12) ؟

و در روايتي است که پس از آن به علي (ع) گفت: چيزهايي در دل دارم که مي خواهم آنها را به تو وصيت کنم!  علي (ع) فرمود: اي دختر رسول خدا هر چه مي خواهي بگو!در اين وقت علي (ع) کساني را که در اتاق بودند بيرون کرد و نزديک سر فاطمه (ع) نشست، آن گاه فاطمه به سخن آمده گفت:اي پسر عمو هيچ گاه مرا دروغگو و خيانتکار نديدي، و از وقتي با تو معاشرت داشته ام نافرماني تو را نکرده ام!  علي (ع) در پاسخ او فرمود«معاذ الله انت اعلم بالله و ابر و اتقي و اکرم و اشد خوفا من الله من ان اوبخک بمخالفتي، قد عز علي مفارقتک و تفقدک الا انه امر لا بد منه...»[پناه بر خدا! تو داناتر و نيکوکارتر و پرهيزکارتر و بزرگوارتر و نسبت به خداي تعالي بيمناکتر از آني که من بخواهم تو را در مورد مخالفت و نافرماني خود سرزنش کنم، و براستي مفارقت و دوري تو بر من بسيار ناگوار است جز آنکه چاره اي از آن نيست...]آن گاه سخنان خود را ادامه داده فرمود:به خدا مصيبت رحلت رسول خدا (ص) را براي من تجديد کردي و مرگ و فقدان تو بر من بسيار بزرگ است.«فانا لله و انا اليه راجعون » !آه! که چه مصيبت دردناک و جانسوز و غم انگيزي است! مصيبتي که به خدا سوگند جبران پذير نخواهد بود!  دنباله حديث اين گونه است که در اينجا هر دو گريان شده و لختي گريستند آن گاه علي (ع) سر فاطمه را برداشته به سينه چسبانيد و بدو فرمود: هر وصيتي داري بنما که من آن را انجام خواهم داد.فاطمه عرض کرد: خدايت پاداش نيک دهد اي پسر عموي رسول خدا، نخستين وصيت من آن است که پس از من «امامه » دختر خواهرم را به ازدواج خويش در آوري چون او نسبت به فرزندان من همانند خودم مهربان است، و مردان نيز ناچارند همسري از زنان داشته باشند.و از جمله عرض کرد: وصيت ديگر من آن است که احدي از اين مردم که به من ستم کرده و حق مرا گرفتند در تشييع جنازه من و ديگر مراسم آن حاضر نشوند زيرا اينان دشمن من و دشمن رسول خدا هستند، و مبادا بگذاري يکي از آنها و يا پيروان آنها بر جنازه ام نماز بگذارند...مرا شب هنگام در آن وقتي که ديده ها همگي خواب رفته اند دفن کن (12) ؟

پي نوشتها:

1. کشف الغمه، ج 2، ص 130، استيعاب، ج 2، ص 752.روايات زيادي که به همين نحو از طريق اهل سنت آمده و به تفصيل در احقاق الحق، ج 10، صص 470 به بعد نقل شده.

2. اسد الغابة، ج 5، ص 478.

3. قاموس الرجال، ج 10، ص 456.

4. بحارالانوار، ج 43، صص 181 و 204.

5. همان، صص 172، 183 و 188، کشف الغمه، ج 2، ص 127.

6. بحار الانوار، ج 43، صص 184 و 189، کشف الغمه، ج 2، صص 126 و 130.

7. احقاق الحق، ج 10، ص 474، بحار الانوار، ج 43، صص 189 و 213، ضمنا دوستان حضرت زهرا و بانواني که ادعاي پيروي و شيعه گري بانوي عظماي اسلام را دارند خوب روي اين قسمت حديث دقت کنند و شدت علاقه فاطمه را به حجاب و پوشش بدن زن حتي پس از مرگ ببينند و تا آنجا که مي توانند اين هدف را در زندگي خود و ديگران تعقيب نموده و اين برنامه را در خانه و خانواده ها پياده کنند، تا روي ديدار و ملاقات شفيعه محشر را در آن روز وانفسا داشته و مشمول و شايسته شفاعت او گردند ان شاء الله!

8. کشف الغمه، ج 2، ص 130، استيعاب، ج 2، ص 752.

9. بحار الانوار، ج 43، ص 213.

10. و در برخي از روايات نيز اين گونه است که فاطمه (ع) به علي وصيت کرد که چنين نعش و تابوتي براي او ترتيب دهد و بدو گفت: فرشتگان صورت آن را براي من درست کردند، و ظاهرا از نظر تواريخ مسلم است که اولين تابوتي را که در اسلام بدين صورت درست کردند همان بود که براي فاطمه (ع) ترتيب دادند.  « پايگاه حوزه نت»

بسم رب الزهرا (س)
خشت خشت خانه‌اي را زمزمه‌ست
نغمه يا فاطمه يا فاطمه‌ست
اين سكوت، اين گريه آهسته چيست؟
اين صداي ناله پيوسته چيست؟
دو كبوتر برده سر در بال هم
اشك ريزانند بر احوال هم
كرده بر تن چهارساله گلي
جامه غم از غم خونين گلي
لحظه افشاء راز آغاز شد
مخفي و آهسته درها باز شد
شد برون از خانه با رنج و ملال
هفت مرد و چهار طفل خردسال
هفت مرد دارند تابوتي به دوش
ديده گريان، سينه سوزان، لب خموش
در دل تابوت جان حيدر است
هستي و تاب و توان حيدر است
او پي تابوت زهرا ميدويد
گوئيا تابوت، او را مي‌كشيد
كم كم از دستش عنان صبر رفت
با دو زانو تا كنار قبر رفت
زانويش لرزيد اما پا فشرد
دستها را جانب تابوت برد
خواست گيرد آن بدن را روي دست
زانويش لرزيد، علي از پا نشست
كرد چشمي جانب تابوت باز

http://vezvar.blogfa.com/


|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6

آمار مطالب

:: کل مطالب : 406
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 69
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 174
:: بازدید ماه : 1233
:: بازدید سال : 3884
:: بازدید کلی : 248803

RSS

Powered By
loxblog.Com